مصطفی معین نوشت: آفتی که دامنگیر اصلاحطلبان شد، جذب یا چسبیدن به دولت و پست و مقام و جدائی از مسائل و مشکلات جامعه و توده مردم بود که سرمایه اجتماعی آن را بهتدریج به افول و نابودی کشانید. مصطفی معین نوشت: جریان اصلاحات از ابتدا چشمانداز و اهداف روشنی بر پایه یک راهبرد دقیق علمی و بلندمدت نداشت و در مراحل مختلف، اقداماتی مقطعی، واکنشی و گذرا در حد تاکتیک (فعالیتهای انتخاباتی، ائتلافهای لحظهای، کاهش بحرانهای تحمیلی) از سوی دولت، احزاب سیاسی، گروهها و یا نخبگان انجام میگرفت و فرصتهای اصلاحات عمیق و ساختاری از دست رفت. بویژه در دورهای که دولت اصلاحات و نمایندگان دوره ششم مجلس از هماهنگی فکری و گفتمانی نسبی برخوردار بودند، فرصتی برای ایجاد و تقویت زیرساختهای جامعه مدنی و قانونمندیهای مربوط بوجود آمد ولی به دلیل فقدان رهبری و راهبرد مدون، اقدامات موثری صورت نگرفت.