یادداشتهای اسدالله علم: بعد مرخص شده به کارهای جاری رسیدم. گزارشاتی که از [طغيان] mutiny نیروی دریایی یونان بر علیه رژیم سرهنگها (که البته بر له پادشاه است) رسیده بود، برای شاهنشاه فرستادم. گویا چند نفر آدمیرال بازنشسته، دو تا [ناوشکن] destroyer را خواستهاند ببرند و یکی از جزایر را بگیرند و آن جا با این آتو حکومت سرهنگها را وادار به استعفاء بکنند. بعد از ظهر از رم، سفیر شاهنشاه مرا پای تلفن خواست که وامصیبتا! پادشاه یونان (بعد از تبعید، در رم بسر میبرد ولی خلع نشده) میخواهد با شاهنشاه تماس بگیرد، نمیتواند. مرا دیوانه کرده است.فوری.... به شاهنشاه تلفن کردم. فرمودند: میدانم، ولی نمیخواهم با او تماس بگیرم، مصلحت نیست. این احمق نمیداند که تلفن او را کنترل میکنند.