رسانه ملی جای بروز احساسات شخصی نیست، اما اتفاقات اخیر نشان داد خیلیها به این مهم پاینبد نیستند و تمام دلخوریها و ناراحتیهای شخصی خود را در قالب کلمات و جملات بیان میکنند، بیآنکه متوجه تأثیر آن بر احساسات جامعه باشند. روزنامه جوان نوشت: مردم قرار نیست شنونده احساسات شخصی ما باشند که هر زمان حالمان خوب بود و از مسئلهای خوشحال و راضی بودیم، خوبش را بگوییم و هر زمان که دلخور شدیم، چشمببندیم و آن را به زشتترین شکل ممکن توصیف کنیم، رویهای که خیابانی این روزها در قبال فوتبال در پیش گرفته است. همان فوتبالی که پله شد برای ترقی او، اما امروز به هزار و یک دلیلی که کمتر کسی میداند، آن را با وام گرفتن از کتابهای جامعهشناختی که خوانده به باد زشتترین انتقادها گرفته است. خیابانی هرچه که دارد از فوتبال است، اما با وجود آنکه سر شاخه نشسته، بیخش را میبُرد! رفتار او این تصور را ایجاد میکند که شاید کسی، جایی سر او را در فوتبال کلاه گذاشته که اینگونه کینهتوزانه درصدد تخریب آن برآمده است. شاید اگر همان روز که اسطورهای، چون دهداری را زیر سؤال برد گوشش را پیچانده بودند، امروز اینگونه جامعه فوتبال و تکتک آدمهای آن را زیر سؤال نمیبرد!