افغانستان در یکی از پیچیدهترین و حساسترین مقاطع تاریخ سیاسی خود قرار گرفته است. بیش از چهار سال از فروپاشی جمهوری و بازگشت طالبان به قدرت میگذرد؛ چهار سالی که در آن افغانستان نهتنها شاهد عقبگردهای عمیق در عرصههای حقوقبشری، اجتماعی و اقتصادی بوده، بلکه به میدان بازیهای منطقهای و رقابتهای نیابتی تبدیل شده است. افغانستان در یکی از پیچیدهترین و حساسترین مقاطع تاریخ سیاسی خود قرار گرفته است. بیش از چهار سال از فروپاشی جمهوری و بازگشت طالبان به قدرت میگذرد؛ چهار سالی که در آن افغانستان نهتنها شاهد عقبگردهای عمیق در عرصههای حقوقبشری، اجتماعی و اقتصادی بوده، بلکه به میدان بازیهای منطقهای و رقابتهای نیابتی تبدیل شده است. در همین فضای سنگین و پرابهام، تلاشهای تازهای از سوی برخی قدرتهای منطقهای، حلقههای اقتصادی و شماری از چهرههای سیاسی داخلی و برونمرزی در جریان است تا طالبان را «تطهیر» و اپوزیسیون را به سازش با این گروه تشویق کنند. این روند که با شدتگرفتن اختلافات میان طالبان و برخی دولتهای همسایه و افزایش نگرانیهای امنیتی در سطح منطقه همزمان شده، شایسته یک هشدار جدی است، زیرا پروژه تطهیر طالبان مغایر منافع ملی افغانستان و مخرب امنیت منطقهای است. این پروژه نه بر اساس منطق سیاسی بنا شده و نه در پی حل بحران است؛ بلکه تلاشی است برای بازتولید یک نظم تحمیلی که مردم افغانستان در آن هیچ نقشی ندارند. در این یادداشت تلاش میشود ابعاد پنهان و آشکار این پروژه، سودبرندگان آن، پیامدهای داخلی و منطقهای آن و خطراتی که میتواند برای آینده کشور رقم بزند، با صراحت و دقت تحلیل شود. طالبان: قدرتی تحمیلی، نه حاکمیت مشروع