من شاهد جنگ بودم، نه قاضی آن

برای آلفرد یعقوب‌زاده، عکاسی جنگ مسیری از پیش ‌طراحی‌شده نبود؛ بیشتر واکنشی غریزی به تاریخ در حال وقوع بود. نوجوانی که در میانه انقلاب، از صف شعاردهندگان جدا شد تا شاهد باشد، ثبت کند و فراموش نکند. از خیابان‌های تهران تا خرمشهرِ زیر آتش، از فلسطین و لبنان تا برلین و سوریه، آلفرد یعقوب‌زاده چشم بی‌قضاوت مردم تمام دنیا بود. برای آلفرد یعقوب‌زاده، عکاسی جنگ مسیری از پیش ‌طراحی‌شده نبود؛ بیشتر واکنشی غریزی به تاریخ در حال وقوع بود. نوجوانی که در میانه انقلاب، از صف شعاردهندگان جدا شد تا شاهد باشد، ثبت کند و فراموش نکند. از خیابان‌های تهران تا خرمشهرِ زیر آتش، از فلسطین و لبنان تا برلین و سوریه، آلفرد یعقوب‌زاده چشم بی‌قضاوت مردم تمام دنیا بود. چشمی که باور داشت جنگ، هر‌جا و به هر شکلش، یک تراژدی است و عکاس، اگر مسئولیتش را پذیرفته، باید تا آخر بایستد؛ حتی اگر بهایش ترس، زخم، دوری و تنهایی باشد. تصویری که از شما در ذهن من ثبت شده، به واسطه اینکه از شما خواندم و در مستندهایی که با محوریت فعالیت شما ساخته شده، دیدم، می‌گویند عکاسی را وقتی شروع کردید که دقیقا در میانه جریانات انقلاب بودید و شما به‌ عنوان یک شهروند به خیابان‌ها آمدید و شعار می‌دادید. از یک جایی به بعد تصمیم گرفتید در صف مردم نباشید و از مردم عکاسی کنید. برای من جالب است کسی که طراحی داخلی خوانده و شاید قبل از آن تصویر دقیقی از عکاسی نداشته، تصمیم می‌گیرد از این رویدادهای مهم در کشورش عکاسی کند. اصلا چه شد که عکاسی را شروع کردید؟ این پشتوانه‌ای در زندگی شخصی و زیست شما داشت؟ چطور اتفاق افتاد؟