بازی کودکانه شجاع و کنعانی‌زادگان

داستان کودکانه شجاع خلیل‌زاده و محمدحسین کنعانی‌زادگان همچنان ادامه دارد. باورکردنی نیست که دو مرد بالای 30 سال که مثلا کاپیتان هم هستند، همچنان با هم جنگ و دعوا دارند. آن هم دو بازیکنی که مطمئن هستند راهی جام جهانی می‌شوند. کاش امیر قلعه‌نویی این‌قدر قدرت و اقتدار داشت که صعود احتمالی از گروه در جام جهانی را فدای اخلاق می‌کرد. ولی همه این آرزوها در حد ای‌کاش باقی می‌ماند. داستان کودکانه شجاع خلیل‌زاده و محمدحسین کنعانی‌زادگان همچنان ادامه دارد. باورکردنی نیست که دو مرد بالای 30 سال که مثلا کاپیتان هم هستند، همچنان با هم جنگ و دعوا دارند. آن هم دو بازیکنی که مطمئن هستند راهی جام جهانی می‌شوند. کاش امیر قلعه‌نویی این‌قدر قدرت و اقتدار داشت که صعود احتمالی از گروه در جام جهانی را فدای اخلاق می‌کرد. ولی همه این آرزوها در حد ای‌کاش باقی می‌ماند. بعد از اتفاقات بازی جام حذفی و گل‌شدن ضربه پنالتی خلیل‌زاده و گل‌نشدن پنالتی آخر مسابقه که کنعانی‌زادگان از دست داد، دو بازیکن همچنان ادای یکدیگر را درمی‌آورند و هستند کسانی که از دیدن چنین صحنه‌هایی تا حد مرگ ذوق می‌کنند. اما داستان کودکانه آنها به همین‌جا ختم نمی‌شود. این دو فخر فوتبال، یکدیگر را در اینستاگرام آنفالو کرده‌اند. برای سطح توقع فوتبال کشور ما همین داستان‌ها، هم خوب است، هم کافی است و هم جالب. چرا باید به غیر از این نگران مسئله دیگری باشیم؟ وقتی تمرکز روی حاشیه‌های فوتبال است، بدیهی است که اصل و اصول فراموش می‌شود. مهم این است که کنعانی رقص «یزله» خود را با ادعای خلیل‌زاده در بیاورد. برای ما این موضوع جالب است؛ کشمکش و درگیری بیشتر در آن نهفته است. ما را می‌خنداند چون وقتی دلار از مرز 137 هزار تومان می‌گذرد یا طلا از گرمی 15 میلیون تومان رد می‌شود، باید چنین بازیکنانی در فوتبال باشند که ما را بخندانند. باید شجاع خلیل‌زاده پنالتی‌اش را که گل می‌کند، تقلید همه بازیکنان را در‌آورد، بسیار دلچسب است. چرا باید نگران تیم ملی در جام جهانی باشیم که آیا کینه‌های این دو بازیکن نسبت به هم می‌تواند در جام جهانی مشکل‌ساز شود؟ آن‌قدری که ما نگران تیم ملی هستیم، امیر قلعه‌نویی نیست. او دلیلی نمی‌بیند که نگران باشد. منتظر است تا سه، چهارتا بازی تدارکاتی برگزار شود. شد، شد، نشد هم نشد. اتفاقا چه بهتر اگر دیدار تدارکاتی نداشته باشیم. بهانه خودش با پای خودش می‌آید. اتفاقا جالب است که از مکتب شاهین که درس و اخلاق و در نهایت ورزش مرام آن بود به چنین باشگاه‌هایی رسیدیم که کاپیتان‌های تیم‌هایشان این‌گونه رفتار می‌کنند. بسیار عالی است که از حسین کلانی جنتلمن و منصور پورحیدری به این نقطه رسیده‌ایم. این همان نقطه‌ای است که فوتبال فرو می‌پاشد. این همان لحظه ترسناکی است که اگر کسی نگران آن نباشد، تبعات بدی به دنبال دارد. البته اتفاقا کسی این اتفاقات را ندیده یا نخواسته ببیند. اگر کسی که دردش، درد فوتبال بود، اگر کسی دردش درد اخلاق در جامعه بود، حتما با صراحت یا در لفافه نهیب می‌زد که به اهالی فوتبال لقب «الگو» ندهید. آنها نمی‌توانند الگو باشند، چون خودشان هم الگویی نداشته‌اند. این فوتبال از نفس افتاده مدت‌هاست که از اسطوره تهی شده است. اسطوره‌هایش در متن فوتبال نیستند. همانی هم که روزگاری مردم لقب اسطوره به او داده بودند، خودش مقابل دوربین‌ها هرچه به دهانش می‌آید را می‌گوید. گذشت دورانی که باشگاه‌های فوتبال دکتر، مهندس، ادیب و اتفاقا فوتبالیست ناب بیرون می‌دادند. امروز همین که چندتا نام بزرگ در لیست تیم‌ها باشد کفایت می‌کند. آنها هم خیلی زود یاد می‌گیرند که در این فوتبال چطور باید رفتار کنند. بعد از نیم‌فصل احتمالا خلیل‌زاده و کنعانی بیشتر یکدیگر را «لت و پار» می‌کنند. آماده مصاحبه‌های تند و آتشین آنها علیه یکدیگر باشید.