گسست هویتی در شهر تهران

شهرها، به عنوان بستر زندگی جمعی انسان‌ها، همواره حاصل تعامل میان ساختارهای فیزیکی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هستند. هویت یک شهر نه صرفا محصول معماری یا فضاهای شهری، بلکه نتیجه پیوند میان گذشته، تجربه روزمره و حافظه جمعی شهروندان است. وقتی این پیوندها قطع می‌شوند، شهر به «شهر بی‌هویت» یا شهری با گسست هویتی تبدیل می‌شود؛ ملیحه مقصودی-دکترای شهرسازی: شهرها، به عنوان بستر زندگی جمعی انسان‌ها، همواره حاصل تعامل میان ساختارهای فیزیکی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هستند. هویت یک شهر نه صرفا محصول معماری یا فضاهای شهری، بلکه نتیجه پیوند میان گذشته، تجربه روزمره و حافظه جمعی شهروندان است. وقتی این پیوندها قطع می‌شوند، شهر به «شهر بی‌هویت» یا شهری با گسست هویتی تبدیل می‌شود؛ وضعیتی که تأثیرات روان‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی عمیقی بر جامعه دارد. سه عامل اصلی در شکل‌گیری این وضعیت نقش اساسی ایفا می‌کنند: تخریب و تغییر ناگهانی بافت‌های تاریخی، سیاست‌ها و مدیریت ناکارآمد شهری، و فقدان فضاهای عمومی و مشارکتی. نخستین عامل، تخریب و تغییر ناگهانی بافت‌های تاریخی و فرهنگی است. بناهای تاریخی، خانه‌ها، محله‌ها و بناهای ثبت ملی، بیش از آنکه فقط سازه‌های فیزیکی باشند، حامل حافظه و روایت جمعی شهروندان هستند. این بناها، با معماری، طراحی و استقرار خود، پیوندی میان گذشته و حال برقرار می‌کنند و امکان تجربه هویتی را برای نسل‌ها فراهم می‌آورند. تخریب بناهایی مانند خانه امین‌لشکر در محله عودلاجان نمونه‌ای از این پدیده است. این خانه، با ارزش فرهنگی و تاریخی ثبت‌شده، بخشی از حافظه رسمی و جمعی شهر بود و حذف آن نه‌تنها یک تخلف قانونی محسوب می‌شود، بلکه تجربه روان‌شناختی و اجتماعی شهروندان را نیز مختل می‌کند. از منظر روان‌شناسی محیط، تخریب چنین بناهایی نوعی فقدان نمادین ایجاد می‌کند؛ فقدانی که با سوگ و اضطراب همراه است و حس تعلق و هویت مکانی افراد را کاهش می‌دهد. وقتی این فرایند به صورت سیستماتیک تکرار شود، نتیجه آن ایجاد شهر بی‌هویت است؛ شهری که پیوند آن با گذشته و حافظه جمعی قطع شده است. شهرهای بی‌هویت معمولا فاقد نشانه‌های تاریخی هستند که تجربه جمعی و فردی شهروندان را پشتیبانی کنند و در نتیجه، نسل‌های جدید نیز با گذشته‌ای بی‌رمق و فضاهایی فاقد معنا مواجه می‌شوند.