وقتی از خبر درگذشت بهرام بیضایی آگاه شدم، بیدرنگ یاد فیلم مسافران او افتادم. یاد آن سکانس تکاندهنده از هما روستا که فاصلهگذارانه از متن روایت داستان، زل میزند به دوربین و از نرسیدن خود و خانواده به مقصد در سفر سرخوشانهای که برای جشن عروسی خواهر در راه دارند میگوید؛ چرا که: «ما همگی میمیریم». وقتی از خبر درگذشت بهرام بیضایی آگاه شدم، بیدرنگ یاد فیلم مسافران او افتادم. یاد آن سکانس تکاندهنده از هما روستا که فاصلهگذارانه از متن روایت داستان، زل میزند به دوربین و از نرسیدن خود و خانواده به مقصد در سفر سرخوشانهای که برای جشن عروسی خواهر در راه دارند میگوید؛ چرا که: «ما همگی میمیریم». مسافران یکی از عمیقترین آثار سینمای ایران در کاوش مفهوم مرگ است. بیضایی در این اثر، مرگ را نه به عنوان پایان، بلکه به عنوان بخشی از چرخه زندگی مینمایاند. فیلم با ساختار چهار موومان (مرگ، انتظار، سوگ و رستاخیز) پیش میرود و در پایان، مسافران بازمیگردند؛ نه به شکل واقعی، بلکه در یک لحظه فراواقعی و جادویی که جشن عروسی ادامه مییابد. این پایان، جشن پیروزی زندگی بر مرگ است. مرگ اینجا سرنوشت محتوم است؛ همانطورکه تصادف جادهای نماد سرنوشت غیرقابل تغییر است، اما بزرگ خانواده آن را نفی میکند و زندگی را میستاید. آینه موروثی، نماد مرکزی فیلم است: آینهای که قرار است در عروسی استفاده شود، اما پس از تصادف ناپدید میشود. آینه جلوهای از حقیقت، بازتاب زندگی و حتی رستاخیز است و غیبت آن، مرگ را نشان میدهد، اما بازگشت مسافران با آینه در سکانس پایانی، نویدبخش تداوم چرخه زیست است؛ آنسان که سوگواری، شبیه به گذار از مرگ به حیات دوباره در آیینهای سنتی، تبدیل به جشن میشود. مفهوم مرگ در آثار بهرام بیضایی جایگاه بنیادین و چندلایهای دارد و نه به عنوان انتهای مسیر، بلکه به عنوان بخشی از چرخه زندگی، هویت، تاریخ و اسطوره ایرانی نمود مییابد.