عدم موفقیت ایران در جلب رضایت طالبان برای حضور در نشست تهران، نه تنها فرصت تثبیت معماری امنیتی شرق کشور را از دست داد، بلکه نشاندهنده یک «نه» استراتژیک به تلاشهای تهران برای اعمال نفوذ منطقهای بود. این ناکامی، استثنا نیست؛ بلکه حلقهای از زنجیره ابتکارات دیپلماتیک ناقص ایران است که در آستانه موفقیت متوقف شدهاند و الگوی تکراری از عدم موفقیت را از سوریه تا قفقاز بازتاب میدهند. فقدان اعتماد پایدار، مسائل حلنشده دوجانبه (مانند حقابه هیرمند) و ضعف ساختاری در میانجیگری حرفهای، مانع از آن شده است که ایران بتواند ابتکارات خود را به سازوکارهای عملی و مورد وثوق تبدیل کند؛ روندی که اعتبار دیپلماتیک تهران را تضعیف کرده و لزوم بازنگری فوری در استراتژی سیاست همسایگی را گوشزد میکند. به گزارش ایلنا، دعوت تهران از هیئت حاکمه موقت طالبان برای حضور در نشست مشترک همسایگان افغانستان به علاوه روسیه، آخرین پرده از تلاشی بود که هدف آن احیای یک ابتکار دیپلماتیک حیاتی و تثبیت نقش محوری ایران در مدیریت بحرانهای منطقهای بود. تهران تلاش داشت تا با گردآوردن همسایگان و روسیه، یک مکانیسم درونزا برای حلوفصل مسائل پیچیده امنیتی و دیپلماتیک افغانستان ایجاد کند و عملاً ابتکار عمل را از دست قدرتهای فرامنطقهای، بهویژه ایالات متحده که زمزمههایی از تلاش برای احیای پایگاه بگرام به گوش میرسید، خارج کند. اما پاسخ سرد و دیپلماتیک کابل که ترجیح داد روابط خود را در قالب دوجانبه پیش ببرد، نه تنها این تلاش را ناکام گذاشت، بلکه یک بار دیگر الگوی تکراری شکست در تبدیل ایدههای بزرگ منطقهای ایران به واقعیتهای پایدار را نمایان کرد. این ناکامی، بیش از آنکه یک شکست در پرونده افغانستان باشد، نشانه یک چالش ساختاری در دستگاه دیپلماسی کشور است که اعتبار و امنیت ملی ایران را تحتالشعاع قرار داده و ضرورت یک بازنگری عمیق در نحوه اجرای سیاست خارجی را گوشزد میکند.