استقلال ایران دیگر از سوی هیچ خیانت یا جهالتی مورد تشکیک و مناقشه نتواند بود. استقلال شرط لازم توسعه است، اما شرط کافی نیست. توسعه، با تعریف ساده افزایش پیوسته کمی و کیفیِ تولید و مصرف، محصول تاریخ جدید غرب در پانصد سال اخیر است. غرب نه کلیتی دارد، چنانکه در همه این دوران غربیها به ریختن خون هم اشتغال داشتند؛ نه از حدوث ناگهانی روح تسخیر و تصرف عالم برآمده، چراکه همه تاریخ گذشتهِ جهان مشحون از این روح بود و آشوریها و حتی گذشتهتر، سومریها برای تسلیم و رضا و غمخواری معابد دیگران را ویران نمیکردند؛ کورش مرشد: استقلال ایران دیگر از سوی هیچ خیانت یا جهالتی مورد تشکیک و مناقشه نتواند بود. استقلال شرط لازم توسعه است، اما شرط کافی نیست. توسعه، با تعریف ساده افزایش پیوسته کمی و کیفیِ تولید و مصرف، محصول تاریخ جدید غرب در پانصد سال اخیر است. غرب نه کلیتی دارد، چنانکه در همه این دوران غربیها به ریختن خون هم اشتغال داشتند؛ نه از حدوث ناگهانی روح تسخیر و تصرف عالم برآمده، چراکه همه تاریخ گذشتهِ جهان مشحون از این روح بود و آشوریها و حتی گذشتهتر، سومریها برای تسلیم و رضا و غمخواری معابد دیگران را ویران نمیکردند؛ نه از متافیزیک یونان سرچشمه میگرفت که در این صورت باید کشور یونان نه عقبماندهترین دولت غربی بلکه پیشرفتهترین آنها میبود؛ نه عالمی دارد و نه حوالتی نامحسوس و ماورایی... بلکه فقط و فقط کسانی را پیدا کرد که فهمیدند و گفتند و عمل کردند که یک روششناسی شناختی مهارتی معین به نام علم مکشوف است که باید یاد گرفت و به کار برد بدون عالم و حوالت و کلیات متافیزیکی؛ و صدق این آموزه را ژاپن به منصه ظهور رسانید و درستی آن را اثبات کرد. کشورهای عقبمانده باید با خرق عادات ذهنی خرافی، تجربه معجزه ژاپن را سرلوحه فهم روشنفکری خود قرار دهند و خود را از خرافات میراث عامدانه استعمار برهانند. بدون این ستردن و زدودن خرافات تلقینی استعمار سرنوشت توسعه ملل عقبمانده همچنان در ید استعمار باقی خواهد ماند. قدرت غرب جدید فقط و فقط از پیدایش و گسترش علم برآمد و نه از هیچ حواشی بیمعنای دیگر. اما چگونه؟ تاریخ چه میگوید: