در کتاب «نیکوکاران نابکار» نوشته «ها جون چانگ»، اقتصاددان مطرح کرهای، میخوانیم: روزی روزگاری در کشوری در حال توسعه یک تولیدکننده خودرو، نخستین خودرو خود را به ایالات متحده صادر کرد. در کتاب «نیکوکاران نابکار» نوشته «ها جون چانگ»، اقتصاددان مطرح کرهای، میخوانیم: روزی روزگاری در کشوری در حال توسعه یک تولیدکننده خودرو، نخستین خودرو خود را به ایالات متحده صادر کرد. تا آن روز آن شرکت کوچک فقط محصولاتی بنجل تولید کرده بود که کپیبرداری ضعیفی از محصولات باکیفیت ساخت کشورهای ثروتمندتر بود. اما همین اتفاق برای آن کشور لحظه بزرگی به حساب میآمد و صادرکنندگانش احساس غرور میکردند. متأسفانه این محصول با شکست روبهرو شد. به نظر اکثر مردم کشور واردکننده، این خودرو زشت بود و خریداران مایل نبودند پول چندانی بابت این خودرو بپردازند. در کشور تولیدکننده بسیاری استدلال میکردند که شرکت باید به همان فعالیت اولیهاش که تولید ماشینآلات ساده نساجی بود، ادامه دهد. هر چه باشد بزرگترین قلم صادراتی آن کشور ابریشم قلمداد میشد. منتقدان معتقد بودند اگر کشور بعد از 25 سال تلاش، هنوز نمیتوانست خودرو خوبی بسازد، پس آیندهای برای این کار وجود نداشت. دولت برای موفقیت هر فرصتی را در اختیار این تولیدکننده خودرو گذاشته بود و از طریق دیوار بلند تعرفه، این اطمینان را فراهم کرده بود که خودروساز مزبور در داخل کشور سود فراوانی ببرد. بنابراین منتقدان استدلال میکردند که باید ورود خودروهای خارجی آزاد و واردات خودرو از مالیات معاف شود. دیگران نظر مخالف داشتند و استدلال میکردند که هیچ کشوری بدون ایجاد صنایع مهم از قبیل تولید خودرو به هیچ جایی نرسیده است. اینان میگفتند صرفا به زمان بیشتری نیاز است تا خودروهایی تولید شود که مورد پسند همه قرار گیرد. زمان این اتفاقات سال 1958 و کشور نامبرده نیز در واقع ژاپن بود. شرکت خودروسازی مزبور هم شرکت تویوتا است. تویوتا با تولید ماشینآلات نساجی و با نام «بافندگی خودکار تویوتا» فعالیت خود را آغاز کرد و در سال 1933 وارد فعالیت خودروسازی شد.