نظم لیبرال جهانی که پس از پایان جنگ سرد بهعنوان چارچوب مسلط روابط بینالملل تثبیت شد، بر مجموعهای از هنجارها، نهادها و سازوکارهای اقتصادی و سیاسی استوار بود که هدف آنها مدیریت منازعه، گسترش همکاری و یکپارچهسازی اقتصاد جهانی بود. نظم لیبرال جهانی که پس از پایان جنگ سرد بهعنوان چارچوب مسلط روابط بینالملل تثبیت شد، بر مجموعهای از هنجارها، نهادها و سازوکارهای اقتصادی و سیاسی استوار بود که هدف آنها مدیریت منازعه، گسترش همکاری و یکپارچهسازی اقتصاد جهانی بود. رهبری ایالات متحده، نقش محوری نهادهای بینالمللی، برتری اقتصاد بازار و تأکید بر ارزشهایی مانند دموکراسی و حقوق بشر، این نظم را بهمثابه الگویی کموبیش باثبات معرفی میکرد. در دهههای نخست پس از فروپاشی اتحاد شوروی، چنین به نظر میرسید که این نظم نهتنها رقیبی جدی ندارد، بلکه مسیر تحول نظام بینالملل را نیز به طور قطعی تعیین کرده است. با این حال، تحولات سه دهه اخیر نشان دادهاند که نظم لیبرال جهانی بیش از آنکه وارد مرحله تثبیت نهایی شده باشد، بهتدریج با فرسایش درونی و چالشهای بیرونی روبهرو شده است. ظهور قدرتهای نوخاسته، بازگشت منطق موازنه قوا، تضعیف اجماعهای نهادی و افزایش منازعات ژئوپلیتیک، همگی نشانههایی از گذار به مرحلهای تازهاند که در آن رقابت قدرتهای بزرگ بار دیگر به کانون سیاست جهانی بازگشته است. در چنین زمینهای، روابط بینالملل نه بر پایه قواعد مشترک، بلکه بیشازپیش براساس رقابت، بازدارندگی و منافع سخت قدرتها سامان مییابد.